انسان ها هماره خودشان را بر دیگران مقدم می دارند. از سویی بسیاری از مردم دوست دارند که درباره ایشان تعریف و تمجید شود و حتی شده دیگران را متملق کنند و برای آن که لقمه ای جلوی ایشان بگذارند، آنان را به مداحی و ستایش خویش بخوانند. اصولا ملق یعنی خورشت و خوراکی؛ به فقیر و ندار هم گفته می شود، چون خوراکی ندارد تا بخورد. از سویی دیگر، همین فقر و نداری شخص را به تملق می اندازد؛ زیرا متملق و تملق جو کسی است که برای رفع گرسنگی خویش کاسه لیسی می کند و با زبان بازی می کوشد تا لقمه ای بگیرد و غذایی را بستاند.
بسیاری از مردم از ترس املاق و خشیت گرسنگی به تملق گویی رو می آورند. برخی می ترسند که شغل خودشان را از دست بدهند از این رو برای حفظ کار و شغل خودشان تملق می گویند. این رویه در ادارات امروز به شدت شایع است. برخی حتی پول می دهند که دیگری در باره آنان در روزنامه ها و رسانه های تملق کنند و آنان را در جامعه خیلی خیلی روشنفکر، مردمی و مانند آن نشان دهند؛ در حالی که این بخشش از جیب همین مردم است که با اختلاس و انحصارطلبی و مانند آن برداشت نامشروع کرده اند.
برخی از مردم وقتی تمجید و مدحی نمی شنوند و مداح و ستایشگری برای خود و اعمالشان نمی یابند، خودشان به مداح و تمجید از خود و کارهایشان می پردازند که بسیار زشت است و خداوند از چنین شیوه و روشی پرهیز می دهد و می گوید: فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى ، خودتان را تزکیه و پاک نشمارید و به خودستایی نپردازید؛ چون خدا داناتر است به کسی که با تقواتر است.(نجم، آیه 32)
اصولا جامعه جاهلی که با فرهنگ قرآنی تربیت نشده و از آن دور است، گرفتار مداحی و تملق و خودستایی است؛ حال این جامعه جاهلی پیش از اسلام باشد یا پس از اسلام با رجعتی که از سوی اهالی فرهنگ در جامعه رخ می دهد.
اسلام آمده است تا مردم را تزکیه واقعی کند نه آن که مردم گرفتار تزکیه دروغین باشند که همان خودستایی است. برای تزکیه و تربیت واقعی مردم، تلاش کرد تا هستی شناسی و جهان بینی آنان را تغییر دهد و به جای آن که زر و سیم و مال و ثروت و مقام اعتباری دنیا ارزشی باشد، ارزش را به سمت آخرت و رضایت خداوند سوق دهد. این گونه است که مردمی که دنبال استیثار(استئثار) بودند و خودشان را مقدم می داشتند،(لسان العرب، ج1، صص 70-71) و شاهانه استبداد می ورزیدند(؛ چرا که «مَن ملَک استاثرَ؛ هر که حاکم شود استیثار و استبداد کند.نهج البلاغه، حکمت 160) به جایی برسند که دیگران را مقدم دارند و به جای مستاثر بودن به مقام ایثارگری برسند و موثر باشند؛ یعنی دیگران را مقدم دارند و لقمه از دهان خود بردارند و در دهان گرسنه بگذارند.
اسلام کاری کرد که عرب جاهلی خودخواه، خودپسند ، خودبین و «مُستأثِر» غارتگر را به جایی رسانید که خودش «مُوثِر» شد و از خود گذشت و به فکر دیگری شد، به طوری که خداوند در آیه 9 سوره حشر در حق آنان می فرماید: وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛ آنان دیگران را بر خودشان مقدم می داشتند در حالی که آنان به آن چیز نیازمند بوده اند و آن چیز هم اندک و خاص بود؛ یعنی در جایی ایثار می کنند که آن چیز انحصاری است و اگر این آب را خودشان نخورند ممکن است تلف شوند ولی همان آب حیات بخش را به دیگر می دهند. آن چیز محبوب آنان است و نیازمند بدان هستند، ولی همین محبوب و امر اختصاصی و مورد نیاز را می بخشند.
این هایی که تا دیروز دنبال انحصارطلبی بودند و می خواستند همه چیز در انحصار آنان باشد امروز دیگران را به چیزی می رسانند خودشان به شدت به آن نیاز دارند. این فرهنگی است که اسلام بر آن است تا مردم را از خود متوجه خدا کند و این گونه از خود بگذرد و برای رضای خدا به دیگران عنایت و بذل و بخشش داشته باشند.